قلم تنها بود
اما صدای قلب را شنید
هرچند واژه نامه ای از درد بود
هرچند آماری از غم بود
اما قلم برای خود ترانه ساخت
و گفت:
می خواهم در قصر تنهایی خود بمانم
تا که شاید ترانه ام تمام زندگی ام باشد
قلم تنها بود
اما صدای قلب را شنید
هرچند واژه نامه ای از درد بود
هرچند آماری از غم بود
اما قلم برای خود ترانه ساخت
و گفت:
می خواهم در قصر تنهایی خود بمانم
تا که شاید ترانه ام تمام زندگی ام باشد
اما قسم خوردم سکوت قلم را بشکنم
و قلم ترانه اش را برای من خواند
شاید ترانه ی او تنهایی مرا شکست
ولی باز هم تنها تر شد
ترانه تنها بهانه ی زندگی اش شد
قلم سکوت را بشکن
و با من ترانه را بخوان
سلام الهام خانم حال و احوال وبلاگ خوبی داری امید وارم موفق باشی یه سری به ما هم بزن موفق باشی منتظر پیامت هستم
سلام
آرام و بی صدادل باران نرم چشمان تو شد
بروزم