رها (کلبه ابهام)

ناگفته های دخترانه

رها (کلبه ابهام)

ناگفته های دخترانه

و دیگر مثل ما ...

در میان آرزو های پوشالی

پری دریایی کشتی را از طوفان نجات داد


و خانه ای چوبی در ته دریا غرق شد

سالهای بعد


وقتی کوسه ای را شکار کردند

در دهانش کودکی بود

که هنوز سالم به نظر می رسید


و در دستش کتابی بود

و از افسانه ی غرق شدن کشتی خبر می داد


کودک همان پری مهربان بود

که وقتی همه مسافران را نجات داده بود


خود در میان دهان کوسه گیر افتاده بود



و شاید تمام این ها بهانه بود

تا کتابش را به ما بدهد


با بیرون آوردن کودک از دهان کوسه

دیگر کودک مرده به کلی ناپدید گشت


و تنها کتابش ماند

و کتاب تنها افسانه ی غرق شدن کشتی بود


در صفحه های کتاب نوشته بود

مردمانی بودند

که دین و اعتقادی نداشتند


مردمانی که با کیسه های پر از زر

که شاید از راهی نادرست پر شده بود


و یا زن هایی که تا صبح در عرشه نماز می خوانند

و مردانی که که حتی دین را باور نداشتند


و برای خود فلسفه داشتند که از هیچ آفریده شدیم

و یا حتی صوفی هایی که تمام دنیا را خدا می دانستند


در لحظه ای طوفانی شدن دریا

آن سان که دیگر امیدی به زنده ماندن نداشتند


یک صدا خدا را می خواندند

و خدا تنها به دعای یک نفر از آن ها کشتی را نجات داد



و آن دعا نه دعای صوفی بود و نه ملحد


اصلا به دعای هیچ کدام از ساکنان کشتی نبود


دعای یک پری بود

که دید در میان این همه مسافر

کودکی است


که دارد نقاشی از فردا می کشد

و می خواهد روزی انسانی خوبتر از ما باشد


کودکی که فکر می کرد

دنیا افسانه ی زیبایی است


و برای آینده اش روزشماری می کرد

و دیگر مثل ما ...




نظرات 1 + ارسال نظر
هنگامه شنبه 12 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:32 ب.ظ http://www.eshghinab.blogfa.com

دو چیز که توی چرخش زمین نه تموم میشه و نه تغییر میکنه،
.

.
.
یکی شکوه تولد عیسی مسیحه و دیگری عشق یک دوست به دوستشه!

سلام

سال 2010 میلادی بر شما مبارک دوست عزیز


تا بعد یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد