ثانیه ها رنگ اعتباری ندارند
ضربان دقیقه ها کوزه ی دلتنگی را پر کردند
و انتهای این سکوت سراب است
و عشق فاصله ای شد میان زندگی و مرگ
و دیگر اعتباری به صدا ها نیست
صداها دروغ است
گرمی ها دروغ است
و تمام واژه های زیبایی که گوش تو را نوازش می دهد
و عشق را در رگ هایت جاری می سازد
سیاه است...
و بازیگر زیبای من چه خوب واژه ها را رنگ زدی
و عشق را بی رنگ کردی
و و اشک ها دیگر خاطره ای را زنده نمی سازد
دیگر تو هر شب مهمانی می دهی
با خود و تنها خود
و شاد و سرمستانه می خندی
و کنار میز می نشینی و با عکس خود در آینه به گفتمان می شینی
و قهوه می خوری آرام و بی صدا
فردا نمی دانم کدام نگاه بیمار واژه های رنگی تو خواهد شد
نمی دانم کدام واژه را برای ساده دلی رنگ می زنی
و می دانم دیروزم را برایم رنگ زدی
و دیگر جوانمردی مرد
چه کسی می گوید جوانمردی در دل مردی است که حرف هایش قول است
و قول هایش عهدی است که هرگز نمی شکند
به این چشم های انتظار بگویید
دیگر کنار پنجره نشیند
نقاشی ها حقیقت است
روزی که رنگ های تو از سیاه هم بی رنگ تر است
واژه هایم را رنگ نزن
او سالهاست که از این دیار رفته است.......
سلام دوست عزیز
آپ جالب و آموزنده ای گذاشتم
باعث افتخاره تشریف بیارید و مطالعه کنید
و با نظرات زیبایتون در رابطه با این موضوع ما را مستفید کنید.
منتظر نظراتتون هستم.(ممنون)
" حضور همیشگی شما باعث افتخاره ماست "
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]