وان تو تری فور فایو
سیسکس سون ایت ناین تن
و دوباره از نو می شمارندند
و این شمارش ۶۰ تایی در دفتر خاطرات ورق می خورد
بازهم نگاه ها گره می خوردند در یکدیگر
و شاید قلب ها شروع به تپش می کنند
و تپش های زیبای زندگی
و قدم هایی که در هزار ثبت می شوند
امروز چند کیلومتر از خانه ی من دور شدی
و دوباره فردا باز خواهی گشت
در حالی که عقربه ها صورتت را خسته می کنند
و نگاه های گرم هنوز زنده است
و دوباره زمانی برای عشق
افسوس که در جایی ثبت نمی شود
و بازی ۶۰تایی دیگر ثبت نمی شود
او کیلومتر ها در قلب تو سفر می کند
و عشق را باور داری
و هرگز هزاری ثبت نمی گردد
و زمان متوقف شده است
انگار تنها من می دانم زمان چقدر گذشته است
و شاید انگاه که تو را می بیند
و از دور بر تو لبخند می زند
دوباره دوست داری عقربه ها بایستد
و دوباره رقص عقربه ها بی هیچ شمارشی
وقتی بدانی نگاه او با دیگری شریک است
و چشمانی همراه او به تو می خندد
دوباره عقربه ها را صدا می زنی
دوست داری هرچه سریعتر بشمارند
و بر صورت خود می نگری
اما هنوز از عمر تو باقیست
و باید زنده باشی
و باز زمان متوقف می شود
و نمی دانی چند سیلی بر قلبت نواخته شده
و چشم ها لبریز از اشک ها
و دوباره باید لبخند بزنی
او ساعت هاست که رفته
و تو هنوز در جای خود بر او لبخند می زنی