رها (کلبه ابهام)

ناگفته های دخترانه

رها (کلبه ابهام)

ناگفته های دخترانه

هوس

در میان پرسه های جاده

کنار دل تنگی های زن خسته

باز هم کنار پنجره ای

دختری نشسته است

تا که  شاید ببیند عشق چه رنگی دارد
؟؟

 

باز هم در زیر باران راه رفتن

و فریاد زدن

و ترسیدن از گم شدن

در کوچه پس کوچه های هجرت

 

سفر به شرط نرسیدن

به شرط باختن ثانیه های انتظار

 

باز هم قلب شد انتشار ساعت های

ضربان خسته و موهوم انتظار

 

باز هم خستگی های زن

و فریاد آهسته و آتشین او

چشم هایی که فقط یک واژه را فریاد می زد

 

تا که شاید بتوان واژه ی مرد بودن را تفسیر کند

 

هوس هوس هوس

باز هم گوسفند های خسته

و شلاق خورده به انتظار گرگ ها نشسته اند

 

تا که شاید از قصه ی آهو و شیر برای آن ها نقل کند

 

تا که شاید همه باور کنند

قصه ها ماوایی است

تا که فریاد بزنیم

 

در میان دنیای خاکی همه ی ما به یک سهم حق داریم

تا که شاید خاموشی های ما فریاد حقیقت ماندن باشد

 

 

شاید رنگی تازه تر گریه های شبانه  را خط بزند

شاید او واژه ای زیباتر را فردا برایم زمزمه کند

 

تا که شاید درد غربت تسکین گیرد

 

بیگانه بودن

در میان کوچه   پس کوچه های تردید

 

تردید امروز و فردای من

 

شاید نمی خواهد از امروز درس بگرد

شاید دفتر دیروز را که با

اشک هایش نوشت

پاره کرده است

 

تا که شاید دوباره از تو چیزی شبیه انسان سازد

 

شاید نمی دانست

 

باز در چشم های نو رنگ عشق سیاهی است

 

باز هم از اسم تو شعری تازه تر ساخت

تا که بر سر در شهر

کنار نامه ی کورش بنویسند

پایان درد زیباتر از تکرار درد است

گرچه درد دلیل تپش های قلب تو باشد

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد