رها (کلبه ابهام)

ناگفته های دخترانه

رها (کلبه ابهام)

ناگفته های دخترانه

کلبه های خاکی

موج های بی قرار در کنار قطره ها می رقصند

و قطره هایی که دیروز در چشمان ما می لرزید

و دست هایی که دیگر یکدیگر را از یاد برده بودند

امروز با مشتی از این اب صورت های پر از گرد و غبار خویش را می شویند

و دیگر این صورت های بی رنگ عشق

به رنگ چشمان من رنگ گرفت

شاید تصمیم قشنگی باشد که عشق را تقسیم کرد

و دریا باز هم می رقصد

و شاید کلبه همین نزدیکی باشد

و آرام آرام در کنار ساحل قدم می زد

کلبه  تاریک و خاموش برایش دست تکان می داد

و باور نداشت عاقبت هریک در خانه ای گلی خواهیم خفت

و شاید او هنوز به انتظار قایق بود

شاید دوباره نگاهی دیگر منتظر اوست

و این انتظار قایق و موج ها

و شاید فردا هم اشک او در میان موج ها برقصد

و خدا باز هم قول داد عشق را زنده نگه دارد

انگاه که اشک ها به آسمان می رود

عشق در وجود خدا هم لبریز می گردد

و دوباره به دریا باز می گردد

و عشق میان عالم تقسیم شد

و دوباره دریا لبخند می زند

و ساحل پر شده از کلبه های خاکی..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد